شما یادتون نمیاد
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • جی پی اس موتور
  • جی پی اس مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان az adame bi mareft mo0tenaferam و آدرس soogoli.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 97
بازدید ماه : 191
بازدید کل : 21220
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 57
تعداد آنلاین : 1


ساعت

az adame bi mareft mo0tenaferam




شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با
خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می
پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس
رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل
آشغال که بتراشیم


شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود
دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !



شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که
دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت
برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ،
وگ...


شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا
بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو


شما یادتون نمیاد،
دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....


شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای
چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیمکفش تق تقی هم فقط واسه عیدا
بود


شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش
کرددددددد


شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر
کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون


شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک،
میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار
تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون
میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم


شما یادتون نمیاد، پاکن
های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو
پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.


شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه
میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند،
دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا
میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده



شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...



شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس
ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون
بسوزه


شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز
می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم


شما یادتون
نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی


شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشي مي
كشيديم. بعد تند برگ ميزديم ميشد انيميشن


شما یادتون
نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست
پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود


شما
یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه
درس از ما عقب تر باشن


شما یادتون نمیاد، برای درس
علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم


شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم
میبردیم مدرسه


شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه
قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم


شما
یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی


شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز
میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده،
بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟
(قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم


شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که
میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا
گذاشتیم!!


شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان
رو!!


شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به
اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی
ندیدم




شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی
بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته
بودن


شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار
، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال
انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ)
: داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)

(البته محض اطلاع منم یادم نمیادهاااااااااااا خخخخخخخخخخخخخخخ)

شما
یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز
باران



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 6 فروردين 1393برچسب:, :: 14:41 ::  نويسنده : soogoli